بیوگرافی شهاب حسینی و همسرش پریچهر قنبری

شهاب حسینی متولد 14 بهمن 1352 در تهران، بازیگر است

دانشجوی انصرافی رشته روانشناسی دانشگاه تهران است و دیپلمه علوم انسانی می باشد، یک برادر و دو خواهر دارد و خودش فرزند اول خانواده است اصالتا اهل تنکابن مازندران می باشد

نام کامل وی سید شهاب‌الدین حسینی تنکابنی می باشد

 او اولین فرزند خانواده است و یک برادر و دو خواهر دارد. اصلیت او به تنکابن مازندران برمی‌گردد. تحصیلات دانشگاهی‌اش در رشته روان‌شناسی دانشگاه تهران بود که آن را به قصد مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. حسینی در سال ۱۳۷۴ ازدواج کرد، فرزند اولشان به نام محمدامین در زمستان ۱۳۸۲ و فرزند دومشان به نام امیرعلی در تابستان ۱۳۹۰ به دنیا آمدند. او کار خود را با تئاتر دانشجویی و سپس گویندگی در رادیو آغاز کرد.

«شهرزاد» این روزها روی بورس است، به‌خصوص آقای شهاب حسینی با نقش «قباد» که داستان ترحم‌برانگیزی دارد. همیشه احساسات مردم جایی جلب می‌شود که روابط انسانی در میان است؛ نفرت، غم شادی و عشق همه در زندگی ما جاری اند و هر جا آینه‌ای از آن باشد ما را ناخودآگاه به سوی خود می‌کشد.

شاید هم همه ما شهرزادی داریم که در اتمسفر او تمام این احساسات را تجربه می‌کنیم. شهاب حسینی هم با همه سوپراستار شدن و شهرت و محبوبیتی که دارد باز هم یکی از ماست. او هم مثل ما شهرزادی دارد که پریچهر است. شهاب حسینی از دسته ستاره‌هایی است که باوجود رسیدن به مواهب بازیگری از عشق به خانواده و همسر غافل نشده است. او همیشه همراهی داشته که در کنار او نقاط عطف زندگی‌اش را صعودی کرده و چیزی نتوانسته او را پایین بکشد. زندگی چنین آدمی دیدنی است و شنیدنی و البته که خواندنی!

بیوگرافی پریچهر قنبری

پریچهر قنبری متولد 4 دی 1359 در تهران، بازیگر تئاتر است

فارغ التحصیل رشته چهره پردازی از دانشگاه تهران است، علاقه مند به گریم است و در این حوزه فعالیت میکند ، او یک خواهر و یک برادر دارد و آخرین فرزند خانواده است

پریچهر قنبری وارد عرصه بازیگری نیز شده و در فیلم ساکن طبقه وسط بکارگردانی همسرش شهاب حسینی اولین تجربه خود را بدست آورد و در حال حاضر در تئاتر بازی می کند

ماجرای آشنایی

همسرم پریچهر را در دانشگاه دیدم. یک روز از سربازی مرخصی گرفتم تا سری به رفقای دانشجو بزنم. دیدم دختر خانم زیبا، ساده و محجوبی سرگرم مطالعه کتاب‌ هایش است

هرچه خواستم با او ارتباط برقرار کنم، نشد که نشد با این حال در نگاهش چیزی دیدم که تشویقم کرد به ادامه راهی که منجر به ازدواج شد